رمان بلتیاس: قسمت پنجم
آهیون گفت: بیاید بریم ، بعد هیونجین گفت: من که راحتم اگه شما باشید، یک دفعه کل جمع ساکت شدن نامجون گفت: تو چرا مشکلی نداری؟ هیونجین گفت: نمی خوام بخاطر من یک گروه برن ، جهیوپ گفت : یعنی در این حد از خود گزشته ایی ؟ ، رورا گفت: هه فکر نکنم یک قلدر اینقدر از خود گذشته باشه و بعد شروع کرد به خندیدن ، که یک دفعه رزی گفت: بیاید امشب رو بمونیم فردا هممون میریم ، جنی گفت : راست میگه بیاید همین کارو کنیم یک دفعه ۰۰۰
- ۱۲۰
- ۲۰ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط